از خدا نترسيم از شيطان بترسيم
عصر تلويزيون روشن بود و مجري برنامه كودكان
راجع به برف و باران و نعمتهاي خدا و اينكه شكر گزار باشيم
و .... صحبت ميكرد . همش نصيحت همش يادآوري نعمت خدا
از خدا بترسيم كاراي خوب بكنيم همش دورو بر خودمون را نيگا
كنيم و از خدا تشكر كنيم و ... خلاصه ميخواستم داد بزنم
بابا بسه اين همه سال از اين تصايح كردين
چي شد چرا مابايد از خدا بترسيم
خدا كه سرچشمه خوبيها و مهرباني هاست
چرا در صحبتها يكبار نمي گوييد بياييد از
شيطان دوري كنيم و بترسيم چرا از اعمال
شيطاني حرفي نميزنيم و بچه هامون را
از خدا ميترسونيم ، تازه بگذاريد اين بچه ها
فعلا بازي كنن بچگي كنن در وسط
بازي هايشان برايشان تفكر نسازيم
بگذاريم شاد باشند كه چي همش
در دل و روح بچه ها دلشوره و تشويش ايجاد كردن
تا كي واقعا تا كي ؟
سال نو ميلادي مبارك 10/10/1383
اولین حروف و کلمات
بنام او و سلام بر شما
این اولین حروف و کلماتی است که در این وبلاگ مینویسم
شاید وبلاگ نویسی و این هم در این سطح وسیع در ایران ناشی از
نیاز شدید ما ایرانیان به آزاد حرف زدن برگردد و اینکه نه تریبونی
و نه مکان و ا مکاناتی برای اظهار بدون سانسور عقاید و نظریاتمان
باشد . در هر صورت وبلاگ ساختن آسونه اما نگهداری و به روز
بودن و ماندن آن سخت و مشکل .
من به مسائل اجتماعی فرهنگی و سیاسی علاقه دارم و شاید این
منشاء ساخت این وبلاگ باشد و این که من هم مانند تمام مردان و
زنان ایرانی تریبون آزاد و بدون سانسوری برای گفته هایم نیافتم
ساعت 12 روز دوشنبه 7 دی ماه 83
این اولین حروف و کلماتی است که در این وبلاگ مینویسم
شاید وبلاگ نویسی و این هم در این سطح وسیع در ایران ناشی از
نیاز شدید ما ایرانیان به آزاد حرف زدن برگردد و اینکه نه تریبونی
و نه مکان و ا مکاناتی برای اظهار بدون سانسور عقاید و نظریاتمان
باشد . در هر صورت وبلاگ ساختن آسونه اما نگهداری و به روز
بودن و ماندن آن سخت و مشکل .
من به مسائل اجتماعی فرهنگی و سیاسی علاقه دارم و شاید این
منشاء ساخت این وبلاگ باشد و این که من هم مانند تمام مردان و
زنان ایرانی تریبون آزاد و بدون سانسوری برای گفته هایم نیافتم
ساعت 12 روز دوشنبه 7 دی ماه 83
اشتراک در:
پستها (Atom)