دو سوال از امام جديد ، خامنه ايي

وقتي متن تسليت امام خامنه ايي را خواندم بوي تفرعن و
كينه و خود را نماينده خدا فرض كردن كاملا" هويدا بود .
بخشي از تسليت امام خامنه ايي براي درگذشت منتظري را بخوانيم :
اواخر دوران حيات مبارك امام راحل امتحاني دشوار و خطير، پيش آمد
كه از خداوند متعال مي‌خواهم آن را با پوشش مغفرت و رحمت خويش بپوشاند
و ابتلائات دنيوي را كفاره آن قرار دهد .
امام خامنه ايي دو سوال دارم :
1- اگر ايشان در امتحان دشوار و خطير قبول ميشد
جنابعالي الان چه كاره بوديد ؟
2- مردم ايران كه سي سال است شب و روزشان در
ابتلائات دنيوي كه پديد آورندگانشان
امام خميني ، تو و اين حاكومتيان فاسد است ، گذشته ،
كفاره كدام گناهشان را مي دهند ؟
منتظري كفاره نپذيرفتن عطسه بز را داد و نماينده خدا بر روي زمين
او را تنبيه كرد . ايرانيان كفاره چه چيز را بايد بدهند ؟
امتحان انقلاب كردن را ؟

من هم بشری هستم مثل شما

از یکی از ایمیلهای رسیده :
اگر فکر می کنید اینها دارند قسم میخورند
در اشتباهید...
اگر فکر میکنید که تسبیح یکی از اینها پاره شده
و دیگران در پیدا کردن دانه ها کمک میکنند
دراشتباهید...
اگر فکر میکنید اینها برای امام حسین گریه و زاری میکنند
باز هم در اشتباهید... هر چه فکر می کنید
باز هم در اشتباهید ...
نمیدانم اسمش را احترام میگذارید، چاپلوسي و تملّق و یا هرچیز دیگر .
ولی اینها بسیجی اند و دارند مسیری را که رهبرشان
تا محل ایراد سخنرانی پیموده را میبوسند ...
اینکار یعنی هم تراز کردن یک انسان عادی با خداوند...
اینکار یعنی بت پرستی مدرن ...
فکر کنم این محمد ، پیامبر اسلام بود که گفت :
"انا بشر مثلکم" ( من هم مثل شما انسانم )








همه با هم 13 ابان


من یک گوسفندم

امروز با نه شاید دیروز ، فهمیدم
من یک گوسفندی بیش نیستم .
خیلی ذوق زده شدم .
می خواهم از امروز بع بع کردن را تمرین کنم تا بتوانم به بهترین شکل
و صدا بع بع کنم .
بع بع بع بع ...
بع بع بع بع ...
کمی سخت است ولی طبق شعار انتخاباتی آقای احمدی نژاد
ما یعنی من می توانم
اما چطور به این کشف نائل شدم که من یک گوسفندم
بسیار اتفاقی و ساده .
شما هم اگر این بخش از سخنان آقای خامنه ایی با نخبگان را که در
روز گذشته بیان فرموده اند را بخوانید به گوسفند بودن من شک نمی کنید

ایشان انصاف در انتقاد را ضروري دانستند و افزودند :
البته اگر صدا و سيما مي توانست
واقعيات و پيشرفتهاي کشور را بطور کامل ،
بدرستي و با هنرمندي منعکس کند،
اميد نسل جوان به آينده و خشنودي و سرافرازي مردم ،
به مراتب بيش از وضع فعلي بود
اما بهرحال در انتقاد ازهر مسئله و دستگاهي بايد انصاف را
هم در نظر گرفت .

آری ؛ درست فکر کرده اید فقط یک گوسفند واقعیات و پیشرفتهای
کشور را و سرافرازی و امید به آینده را
حتی بطور ناقص و معمولی نه هنری هم نمی بیند و درک نمیکند .
فقط گوسفندی مثل من .
البته من برای ندیدنم یک دلیل کوچک هم دارم ،
اگرچه توجیهی بر گوسفند نبودن من نیست ولی بگذارید اعتراف کنم
من گوسفند ،
از غم نان و معیشت و مسکن و قسط
قبل از طلوع آفتاب بیرون می زنم ،
و بعد ازغروب به خانه بر میگردم ،
حتی خورشید عالم تاب را هم نمی بینم .
اما خب باید سعی می کردم تلویزیون ببینم .
تصور کنید اگر تلویزیون هم نبینم
چگونه میتوانم به این واقعیات ساده و غیرهنری
که از صدا و سیما پخش میشود پی ببرم ؟

پس به گوسفند بودن من شک نکنید
من یک گوسفندم
بع بع بع بع بع
بع بع بع بع بع

اجراي سرود يار دبستاني توسط يك آمريكايي







ضحاك مار به دوش


اولين باروقتي كودك بودم داستان ضحاك مار به دوش را شنيدم .
انساني كه شانه هايش را شيطان بوسيده بود و بر جاي آن بوسه ها ،

مارهايي روييده بود . و ضحاك براي تغذيه مارهاي روي شانه اش
نياز به مغز سر جوانان داشت .
در همان زمان سخت تحت تاثير قرار گرفتم و درذهن خود

داثم ضحاك را تصور مي كردم .
اما اگر بخواهم حثبقت را بگويم تا همين چند ماه اخير معناي حقيقي و

راستين اين داستان را درنيافته بودم و اينقدر ملموس درك نكرده بودم .
در دوراني زندگي مي كنم كه انساني ضحاك گونه براي حفظ موقعيت خود

نياز به ريختن خون جوانان پيدا كرد .
براي چند صباحيي بيشتر ماندن در قدرت دستان خود را به خون جوانان پاك ،

آلوده ساخت و به مارهاي قدرت خود خون داد تا بتوانند دوام آورند .
گاهي فكر ميكنم فردوسي چه انسان بزرگي بوده كه چنين تمثيل شگفتي را

در بيش از هزار سال پيش براي نسل هاي بعد از خود ساخت و چه زيبا
ضحاك هاي زمان را رسوا ساخت .



الپر و همسرش را آزاد کنید








________________________________
ما وبلاگ نویسان ایران خواهان آزادی هر چه
سریعتر الپر و همسر ایشان خانم فاطمه ستوده هستیم

در دانشگاهها را گل بگیریم

خامنه ایی :
آموزش علوم انسانی در دانشگاهها منجر به ترویج شکاکیت و تردید در مبانی دینی و اعتقادی خواهد شد .

جناب آقای خامنه ایی من هم با شما موافقم که از بابت ایجاد شکاکیت و تردید در
مبانی دینی ؛ در دانشکده ها علوم انسانی را باید گل گرفت
و رشته های علوم انسانی را هم تخته کنیم
اما با سایر رشته های دیگر دانشگاهی چه خواهید کرد ؟
با رشته پزشکی و داروسازی و شیمی که تمام کتب و رساله های پوچ
علمای اسلامیتان را به زیر می کشد و کتب مسخره ایی مثل مفاتیح الجنان با آن
دعاهای چشم درد و گوش درد و قولنج و ... را به آشغال دانی می اندازد
چه خواهید کرد ؟
با رشته های مرتبط با کامپیوتر و فن آوری اطلاعات که اقیانوسی از
اطلاعات موجود دراینترنت را برایمان آشکار میسازد و دسترنج و
حاصل زحمات کسانی که مدارک ، خاطرات ؛ دانسته ها و دانششان را
در مورد اسلام واقعی ؛ برای استفاده سایرین در آن قرار میدهند
چه خواهید کرد ؟
با رشته زیست شناسی که خرافات کتابهای دینی شما را در مورد
فلسفه و نحوه بوجود آمدن حیوانات و اشیاء و جهان به مسخره می گیرد
چه خواهید کرد ؟
با رشته تاریخ که بی رحمانه آن بخش هایی از تاریخ اسلامتان
را در بسط شرعیت و شیعه با ضرب شمشیر و کشتارشرح می دهد ؛
چه می کنید ؟
با سایر رشته ها که هر یک به پشتوانه علمی خویش دنیایی ازآگاهی
که هر یک برای اسلام تو و شرکایت خطر ایجاد می کند
چه می خواهید بکنید ؟
دیگر آن دوران که اسلام برای مردم فقط از آداب خلا و
خون حیض سخن بگویید گذشت ؛
سی سال عملکرد تجربی حکومت دینی تئوری های بیش از
هزار و چهارصد ساله را هم آزمود و در بوته آزمایش قرار داد .
دیگر کافی است اینک وقت بحث و نقد آن چیزهایی است که اسلام به عنوان
دین برتر در مورد آنها تئوری صادر فرموده است .
شما با دانش مخالفید و دانستن و هر آنچه بارگاه ملکوتی که خود و
عده ایی از خدا بیخبر چاپلوس برایتان ساخته اند را به لرزه بیاندازد .
و از تابیدن نور حقیقت و دانش می ترسید .
شما خود را عین اسلام می دانید .
آنگونه که فرعون هم خود را خدا می پنداشت .

ولایت مطلقه فقیه



اشنایی با ولایت مطلقه فقیه

پاسخها بر اساس استفتائات از دفتر حضرت ایت ا.. مصباح یزدی تنظیم شده است...

س: ایا ولایت فقیه مستقیما توسط مردم انتخاب می شود؟
ج: بدلیل اینکه عقل مردم قاصر از پی بردن به فقیه افقه ، اعدل، اعلم و اتقی می باشد، ولی فقیه بصورت غیر مستقیم و از طریق مجتهدین تایید شده از طرف شورای نگهبان انتخاب می شود و لذا بصورت انتخاب غیر مستقیم مردم می باشد.
البته اینها همه ظواهر امراست و الا انتخاب مستقیما توسط خداوند تبارک و تعالی انجام می شود و اوست که دلهای مجتهدین مجلس خبرگان را بسوی ولی فقیه می گرداند.
س: ایا ولایت فقیه محدودیت زمانی دارد (مثلا چهار یا پنج سال) یا مادام العمر است؟
ج: بدلیل اینکه ولی فقیه نایب امام معصوم ومنتخب و منصوب از طرف خداوند تبارک و تعالی است ، نامحدود و مادام العمر است.
س: آیا ولی فقیه در مقابل سایرین پاسخگوست؟
ج: خیر ، ایشان فقط در مقابل خداوند تبارک و تعالی پاسخگوست و در مقابل سایر افراد غیر پاسخگوست.
س:ایا ولی فقیه برای مردم عادی نقد شدنی است؟
ج:خیر همانگونه که عنوان شد عقل مردم عادی قاصر ازورود به این مسائل است و اساسا مردم عادی حق ورود به سیاست را به این معنا ندارند.

س:ایا ولی فقیه از طرف سایر فقها نقد شدنی است؟
ج: خیر ، سایر فقها حق دخالت در حکومت را از حیث اینکه فقیه هستند ندارند و از این لحاظ فرقی با مردم عادی ندارند ،لذا موضع سایر فقها و حتی مراجع نیز اطاعت است و ولی فقیه برای فقها نیزمثل سایرمردم غیر قابل نقد است.

س:ایا اعضا مجلس خبرگان رهبری یا رئیس ان میتوانند از رهبری سئوال نمایند؟
ج: مجلس خبرگان رهبری مجرای تجلی و ظهور مقام عظمای ولایت است ولی در ادامه کارهر گونه نظارت به هر صورت باطل است و حتی نوشتن نامه به ایشان حرمت شکنی محسوب می شود چون همانگونه که گفته شد از ایشان نباید در مورد اعمالشان سئوال کرد.
نمونه این حرمت شکنی نامه اخیر اقای رفسنجانی (رئیس مجلس خبرگان رهبری) به مقام معظم رهبری بود ، که شاهد بی پاسخ گذاشتن نامه از طرف مقام ولایت بوده ایم که خود بهترین جواب است.
س: اختیارات مقام عظمای ولایت محدود است یا نامحدود
ج: مقام عظمای ولایت دارای اختیارات نامحدود است و می توانند درزمانی که لازم می بینند حتی واجبات شرعی مثل حج را نیزبرای مدت محدود تعطیل کنند تا چه رسد به تصمیمات جزئی تراز قبیل عزل و نصب مقامات و .....

س:ایا اختیارات مقام عظمای ولایت به مکان خاصی ( مثلا یک کشور خاص) محدود می شود؟
ج: خیر ، اختیارات مقام عظمای ولایت هیچ قید مکانی ندارد و ایشان ولی امر مسلمین جهان هستند.

س: آیا قانون اساسی قیدی برای اختیارات مقام ولایت محسوب می شود؟
توضیح اینکه دریافتیم که اختیارات مقام عظمای ولایت در قید مکان و زمان خاص نیست، حال در خصوص قوانین وضع شده از طرف بشر (مثل قانون اساسی) چطور؟
ج: خیرانچه در قانون اساسی در رابطه با اختیارات مقام عظمای ولایت امده صرفا نمونه و کف اختیارات است و نه سقف ان و همانگونه که از عنوان ولایت مطلقه مشخص است ، این ولایت مطلقه بوده و در هیچ قید قانونی نمی گنجد و الا مطلقه نبود.

س: با توجه به دستور و تاکید قران کریم مبنی بر بر مشورت ، ایا شورای فقها میتواند گزینه دیگری باشد؟
ج: خیر ، ولایت درادامه رسالت و امامت بوده و در هر زمان مجرای فیض و عنایت الهی واحد است و لذا شورای فقها باطل است.

س: موضع ما در مقابل اوامر ایشان چه باید باشد؟
ج: چون ایشان نایب امام زمان (عج) می باشند، موضع مردم عادی ما در قبال ولایت مطلقه، باید اطاعت مطلقه باشد و تفکر و سئوال در مورد عملکرد ایشان از وساوس شیطان است که باید به خداوند متعال پناه برد...

یاد بود فرهاد



شنبه ۹ شهریور ۱۳۸۱ فرهاد مهراد این بزرگ موسیقی پاپ ایران در گذشت .
بعضی ها گفتند او جمعه فوت کرده است .
نمی دانم ولی شنبه روز بدی بود روز بی حوصلگی وقت خوبی که می شد غزلی تازه بگی .
و او دور از وطن و در غربت غزل خداحافظی را گفت .
چگونه می شود از فرهاد گفت و دچار اندوه نشد .
اندوهی که با صدای او در دل ما جا گرفت و جاودانه شد.
در سالهای فعالیت هنری ، او ۱۲ ترانه خواند که اشعار نیمی از آنها توسط
شهیار قنبری و نیم دیگر سروده احمد شاملو سیاوش کسرائی و ایرج جنتی عطائی است
مضمون مشترک همه این ترانه ها برآشفتگی بر وضع موجود است
خستگی ، بیهودگی ، نا امیدی ، تلخی ، بی هویتی و دلواپسی و آینده ای تلخ و مبهم ،
همه محصول همان دوران هستند که فرهاد ما را به کینه و نفرت به آنها فرا می خواند .
روزا با هم دیگه فرقی ندارن بوی کهنگی می دن تمومشون ن ن ن .
اگرچه او کم کار کرد اما گزیده کار کرد و صدایش را به هر شعر موزونی ،ناموزون نکرد .
و این حرفی است که نمی توان برای هر کسی زد .
صدای فرهاد یکی از نمادهای شهر تهران بود .
فرهاد برای آنانی که او را دوست دارند نه فقط یک صدا که مجموعه ای است از تصاویر ذهنی
در کنار خاطراتی فراموش نشدنی از دورانی که خدا کند پس از ما هیچ ایرانی دیگری با آن مواجه نشود .
دهه نفرینی شصت که هنر کشی و هنرمند کشی یک ارزش بود .
وضعیتی که صدای او و بسیاریدیگر را در گلو حبس کرده بودند .
آری دورانی تلخ بود چون صدای فرهاد .
آیئنه میگه تو همونی که یروزمی خواستی خورشید و بادست بگیری
ولی امروز شهر شب خونت شده داری بی صدا تو قلبت می میری
و در انتها مرگ
جماعت من دیگه حوصله ندارم به خوب امید و از بد گله ندارم
گرچه از دیگرون فاصله ندارم کاری با کار این قافله ندارم
مرگی آرام در دیاری غریب و با آرزوی او و حسرت ما برای بازگشت پیکر او .
آیئنه می شکنه هزار تیکه میشه
ولی باز تو هر تیکش عکس منه
و در آخر ما مانده ایم که در هفته های خاکستری می گوییم
گفنتی ها کم نیست ...

هجرت از بلاگ اسکای

فعلا" تصمیم دارم این وبلاگ که قدیمی تر از آن وبلاگ در بلاگ اسکای بود را
بازسازی و دوباره در اینجا بنویسم امید که مرا از
نظرات خود بی نیاز ندانید

ابو مصعب زرقاوی هنوز زنده است


تا همین چند سال پیش وقتی تصاویر فیلمبرداری شده از ابومصعب زرقاوی را می دیدم
که یک انسان دست بسته را نشانده و بعد از ذکر کلماتی عربی و قرآنی می خواهد
سر او را مانند کله گوسفند ببرد نفس در سینه ام حبس می شد
و از ته دل می خواستم که ایکاش این نمایش دروغ باشد
مگر میشد آنهمه قساوت و شقاوت را دید و شوکه نشد ؟
انسانی با انسانی دیگر بر اساس کدام مدار و معیار چنین کند ؟
مگر میشد پذیرفت و باور کرد ؟
کدام تعصب پوشالی اینچنین نیروی مخوفی در او جمع کرده بود ؟
امروز اما در کشورم شاهد ظهور ابو مصعب زرقاوی هایی هستم که اگر چه مستقیما" کارد بر گلوی مردم نمی گذارند ، ولی با همان سبوعیت و سنگدلی و بی رحمی
هم وطنان خویش را لت و پار می کنند
ماشین های کوچک جانی که سنگدلانه و بی کوچکترین رحم و شفقتی برای نمی دانم
کدام هدف پوچ و شاید از سر ایمان و اعتقاد به کسی که خود را نماینده خدا بر زمین می داند
با مردم خویش چنین کردند و جوانان را به خاک و خون کشیدند
حتی در دوران جنگ با عراق با اسرای عراقی که می دانستید
تا آخرین گلوله شان مقاومت کرده اند و فرزندان این آب و خاک را شهید کردند نیز چنین نکردید
و با رافت با آنان برخورد کردید و آنوقت با انسانهایی که جز حقیقت خواهی
سلاحی دیگر در دست نداشتند چنین کردید ؟
دلم به درد می آید
هرچه بود زرقاوی با هم زبانان و هم وطنان خود اینطور رفتار نمی کرد
که این کوته فکران جانی با مردم خود چنین روا داشتند