ما به كجا مي رويم ؟



به راستي ما به كجا مي رويم ؟ سال 2005 هم رسيد
و ما همچنان در بي فرهنگي و بي تمدني غوطه ور
هستيم . نظري به رانندگي مان بي اندازيد تا ببينيد هرروز
به فاجعه نزديكتر و نزديكتر ميشويم . شلختگي
بي نظمي بي حرمت كردن هم ؛ ديگر امري عادي
تلقي ميشود نمي دانم ارتباط مستقيمي با طرز رانندگي
ما با حكومت مي توان يافت يا نه ولي به عقيده من
جداي رابطه ي اينچنيني بيش از هر چيزي
شيوه رانندگي به تربيت خانوادگي افراد باز مي گردد
خانواده اي كه حق و رعايت حقوق سايرين را به فرزندان
خود ياد نداده در بزرگسالي آنان چه توقعي دارد ؟ آنكه
باد مي كارد روزي طوفان درو خواهد كرد . و
متاسفانه بدترين فرم رانندگي در ايران مربوط به
ماشين هاي مدل بالاي جديدالتوليد است و آناني كه
جز ظاهري نمايشي ‚ كاملا “ پوچ اند
شايد پشتوانه ي فرهنگي مان تهي تراز آن است
كه نشان ميدهيم و هنوز نفهميده ايم مظاهر تمدن و
فرهنگ نه موبايل و ماشين و ... است هر گاه
روزي روزگاري رانندگي خوب مردم و احترام به سايرين
: را ديديد بدانيدآن روز مي توانيم از خود بپرسيم
آيا ما ملتي با فرهنگ هستيم ؟
آن هم در سال 2005
وقتي فاصله هاي فرهنگي به سال هاي نوري نزديك ميشود ؟ و ما
مردماني باستاني با لباس و ظاهري متجدد در جهان هستي
جولان ميدهيم ؟