مرگ حق است .اين جمله را همه شنيده اند . آن را چگونه تفسير می کنيد ؟ شايد

بعضی ها بگويند يعنی مرگ برای همه وجود دارد . در تمامی دوران هازمان ها و برای همه و همه و همه

مرگ بوده است و خواهد بود و کسی نيست که توانسته باشد از مرگ و بقول اخوان ثالث

اين حقيقت بی رحم ، گريخته باشد شايد معنای ديگری گفته شود و آن اينکه

خداوند حيات و حق زندگی و استفاده از نعمت هايش را جزء حقوق موجودات زنده قرارداده است و مرگ نيز جزء همان حقوق الهی است که بايد ادا گردد . به هر حال

نمی دانم شايد تعابير ديگری به ذهن شما برسد . اما متاسفانه و صدافسوس اينک در

همين زمان همين مرگ حق و مقدر شده را خيلی ها آرزومندند . کافی است

در گوشه و کنار شهر گشتی بزنيد و مردم نا اميد از معيشت ، آينده و سرخورده را ببينيد

که آرزومند مرگ خويشند . در روز شايد چندين بار جمله بميريم و راحت شويم را بشنويد . البته

نه از آن جنس که مادر به فرزند خويش می گويد

به سر ما ، چه آمده است ؟ بر اين مردم چه روزگاری گذشته است که چنين گشته اند ؟

بر هر که نظر کردم در خود گره ای گم بود

چون کرم شب و تابان

می تابی و می تابم

آيابرآيند ۲۷ سال حکومتی که جز فقر و فساد و فلاکت گروهی چيزی برای مردمان نجيبش به ارمغان نياورده

و جز سخن مرگ چيزی نگفته است و نمی گويد ، جز آرزوی مرگ داشتن چيز ديگری می تواند باشد ؟

و اينک آنانی که با زبان داس با يأس سخن گفتند

به دنبال مشارکت حداکثری مردمانی هستند که صد افسوس خيلی از آنان آرزومند مرگ خويشند

به کجای اين شب تيره بياويزم

قبای ژنده خود را