من یک گوسفندم

امروز با نه شاید دیروز ، فهمیدم
من یک گوسفندی بیش نیستم .
خیلی ذوق زده شدم .
می خواهم از امروز بع بع کردن را تمرین کنم تا بتوانم به بهترین شکل
و صدا بع بع کنم .
بع بع بع بع ...
بع بع بع بع ...
کمی سخت است ولی طبق شعار انتخاباتی آقای احمدی نژاد
ما یعنی من می توانم
اما چطور به این کشف نائل شدم که من یک گوسفندم
بسیار اتفاقی و ساده .
شما هم اگر این بخش از سخنان آقای خامنه ایی با نخبگان را که در
روز گذشته بیان فرموده اند را بخوانید به گوسفند بودن من شک نمی کنید

ایشان انصاف در انتقاد را ضروري دانستند و افزودند :
البته اگر صدا و سيما مي توانست
واقعيات و پيشرفتهاي کشور را بطور کامل ،
بدرستي و با هنرمندي منعکس کند،
اميد نسل جوان به آينده و خشنودي و سرافرازي مردم ،
به مراتب بيش از وضع فعلي بود
اما بهرحال در انتقاد ازهر مسئله و دستگاهي بايد انصاف را
هم در نظر گرفت .

آری ؛ درست فکر کرده اید فقط یک گوسفند واقعیات و پیشرفتهای
کشور را و سرافرازی و امید به آینده را
حتی بطور ناقص و معمولی نه هنری هم نمی بیند و درک نمیکند .
فقط گوسفندی مثل من .
البته من برای ندیدنم یک دلیل کوچک هم دارم ،
اگرچه توجیهی بر گوسفند نبودن من نیست ولی بگذارید اعتراف کنم
من گوسفند ،
از غم نان و معیشت و مسکن و قسط
قبل از طلوع آفتاب بیرون می زنم ،
و بعد ازغروب به خانه بر میگردم ،
حتی خورشید عالم تاب را هم نمی بینم .
اما خب باید سعی می کردم تلویزیون ببینم .
تصور کنید اگر تلویزیون هم نبینم
چگونه میتوانم به این واقعیات ساده و غیرهنری
که از صدا و سیما پخش میشود پی ببرم ؟

پس به گوسفند بودن من شک نکنید
من یک گوسفندم
بع بع بع بع بع
بع بع بع بع بع

اجراي سرود يار دبستاني توسط يك آمريكايي







ضحاك مار به دوش


اولين باروقتي كودك بودم داستان ضحاك مار به دوش را شنيدم .
انساني كه شانه هايش را شيطان بوسيده بود و بر جاي آن بوسه ها ،

مارهايي روييده بود . و ضحاك براي تغذيه مارهاي روي شانه اش
نياز به مغز سر جوانان داشت .
در همان زمان سخت تحت تاثير قرار گرفتم و درذهن خود

داثم ضحاك را تصور مي كردم .
اما اگر بخواهم حثبقت را بگويم تا همين چند ماه اخير معناي حقيقي و

راستين اين داستان را درنيافته بودم و اينقدر ملموس درك نكرده بودم .
در دوراني زندگي مي كنم كه انساني ضحاك گونه براي حفظ موقعيت خود

نياز به ريختن خون جوانان پيدا كرد .
براي چند صباحيي بيشتر ماندن در قدرت دستان خود را به خون جوانان پاك ،

آلوده ساخت و به مارهاي قدرت خود خون داد تا بتوانند دوام آورند .
گاهي فكر ميكنم فردوسي چه انسان بزرگي بوده كه چنين تمثيل شگفتي را

در بيش از هزار سال پيش براي نسل هاي بعد از خود ساخت و چه زيبا
ضحاك هاي زمان را رسوا ساخت .