مبارزه علنی با ایدز


اگر چه اینان طاعونند ٬
که در گرفتن ایدز حداقل کام دلی ٬ هم آغوشی ٬ بوسه ای
یا لذتی هرچند اندک نهفته است ٬
که در طاعون جز نیستی و نابودی وفلاکت چه می توان یافت ؟
این مقاله را که نگارنده آن دختری ۱۹ ساله که همینک در
اسارت جلادان است را بخوانید :



الهام افروتن


بیایید آشکارا با مردم در مورد ایدز سخن بگوییم و مبتلایان را از رنج آن نجات بخشیم . واضح و مبرهن است که ایدز یک بیماری خطرناک است که از میمونی که شبیه انسان است به بشرعادی منتقل شده و مردم تا قبل از شیوع این ویروس خطرناک زندگی عادی شان را می کردند، می زدند و می رقصیدند و کافه کاباره می رفتند و در رستوران غذا می خوردند و زن می گرفتند و به هم خون می دادند و بدون نگرانی به عملی که منجر به تولید مثل می شود مبادرت می ورزیدند. خلاصه بساط کباب و شراب هم بود و هرکس با فراخور وضع خود به حال کردن مشغول و به شعار جنگ نکن عشق بورز ! هیپی ها اجر می گذاردند ، تا این که یکنواختی دلشان را زد وشیرپاک خورده ای ، رفت پیش میمون آلوده ی نفرین شده و نمی دانم با او چه کار کرد که گرفت و چون به بستر همسرش رفت او را هم الوده کرد و یک بدبخت دیگر ( احتمالا همسایشون اینا) مبتلا شد و شوخی شوخی هزاران هزار و بعد میلیون ها نفر آلوده شدند. واضح و مبرهن است که ویروس ایدز خیلی حرامزاده می باشد و سریع قیافه عوض می کند و هر چه سیستم ایمنی زور می زند، «ایدز» به حیات ننگینش ادامه می دهد. ایدز بر دو نوع است : بیولوژیک و پولتیک . امروز می خواهیم نوع پولتیک را زیر میکروسکوپ قرار دهیم ، وبه توصیه و مبارزه علنی علیه آن بپردازیم.
ایدز در سال 57 از فرانسه به ایران وارد شد و چون بدن افراد پذیرش آن را داشت در عرض مدت کوتاهی تمام ساختار اجرایی و قانون گذاری را آلوده کرد و به ملت هم در اثر هیچان بیش از حد و شور جوانی از اعمال رنجی که بر روی او صورت می گرفت لذت مازوخیستی دست می داد... وقتی کار از کار گذشت دیدند ای وای ، رعایت نکات بهداشتی را نکرده ، خود را به دست خلخالی ها ، هادی غفاری ها ، و ماشاالله قصاب ها و امثال تیغ زن ها داده اند. و از آن تاریخ به بعد که هیجان و شور و جوانی و عشق آن قابل گفتن نیست – فروکش کرد و ملت را کهولت در پیش گرفت و فهمید که چه خاکی به سرکرده و سعی کرد که از دست منبع ایدز حکومتی بگریزد اما دیگر آن منبع ول کن نبود وملت را دنبال می کرد وکاری که نباید انجام می شد ، انجام می شد و روزانه برتعداد مبتلایان افزوده می گشت. و خبرگان و متفکران و اندیشمندان برای اینکه به این بیماری مبتلا نشوند راه خارج در پیش گرفتند. ولی ای آقا ، کجای دنیا افراد مشکوک به ایدز را دوست دارند که آمریکایی ها و اروپایی دوست داشته باشند؟ تازه مال خودشان هم زیادی است چه برسد به نوع واردتیش . نتیجه آن شد که از همان گیت اول با آن ها مثل یک ایدزی واقعی رفتار و برخورد شد. انگشت نگاری ، ندادن ویزا ، گرفتن پاسپورت به گونه ای دیگر ... تازه پس از این ها مامور با دستکش به دنبال عوامل مرض تا آنجا که گفتنی نیست را معاینه می کرد ( تازگی ها مشاهده شد ه که بر سرگذرگاه های مرزی وبلاگ آدم ها را با گوگل کشف می کنند و می خوانند و به استناد نوشته های آدمی پی به بیمار بودن یا نبودن او می برند.) از نشانه های بیماری که بگذریم عملکرد این ایدز حکومتی بسیار جالب است ...
هسته ی مرکزی ای ویروس درجاهای مخفی مثل سازمان های موازی و تاریکخانه ها تکثیر می شود و درمحیط های کاملا بسته و دور از چشم رشد می کند و به ناگهان از چند کانال به مردم اهل اندیشه هجوم می آورد. و بخش پراتیک آن توسط اشخاصی که قیافه ترسناکی دارند و حال و حوصله درستی ندارند و گوشه ی چشمشان می پرد و لبشان از شدت خشم و عصبانیت می لرزد از طریق ماشین های پرده دار و به خصوص فولکس واگن ، به وسیله ی ابزاری مانند لنگه کفش و شیشه عرق وکارد و خنجر و طناب و سیم پیانو و دسته جک و آب حوض و شیاف پتاسیم و داروی نظافت ، کابل و شلاق و وسایل مشابه به بدن های سالم هجوم می آورد و شخص را آلوده و در فاصله زمانی مختلف از چند ساعت گرفته تا چندماه به آن دنیا روانه می کند. و گاه در بدن شخص می ماند و تا آخر عمر موجب هراس و وحشت او و حتا از سایه ی خودش می شود.
چگونه درمقابل ایدز حکومتی مصون شویم ؟
ناگفته نماند که درون دستگاه حکومتی گلبول هایی هستند که سعی می کنند عمل این ویروس را کند کنند و از میزان آسیب آن بکاهند. اما خود آن گلبول های بدبخت هم یکهو توسط ویروس خورده می شوند و آه و حسرت در دل گلبول های زنده می گذارد. و آن گلبول ها می روند بر ضد ویروس برنامه درست می کنند و معتقدند که تا 700 سال دیگرشاید بتوان آن را ساکت کرد. اما سابقه ی آزمایش ها نشان داده که نه تنها ویروس بی خطر نشده بلکه ترتیب گلبول ها را به شکل پیچیده تری داده ... گاه مخ گلبول را نشانه رفته و او را تا آخر عمر علیل کرده ، گاه در سلول های تنگ ماده ی و حشت وتنهایی به گلبول خورانده و تا آخر عمر او راساکت کرده ، گاه گلبول را با تقلب در انتخابات به بیرون از عروق حیاتی و پیشا ب راه پرت کرده .
اما سروران ارجمند ما باید ضمن توجه به عمل گلبول ها و کمک به مبارزه ی آن ها ، به فکر خودمان هم باشیم و جانمان را از دست این ویروس بد نهاد نجات دهیم. برای سالم ماندن خود وخانواده تان سعی نید هیچ تماسی با ویروس نداشته باشدی و به کار و زندگی و نمز وروزه تان مشغول باشید . اگر کنجکاوی وشر وشور جویی دارید وجلو رابطه داشتنتان را نمی توانید بگیرید ،با عرض معذرت زبانم لال از کاندوم استفاده کنید. این کاندوم در داروخانه خبرگزاری های دولتی فروخته می شود وخط قرمز نظام نام دارد و هر چند هی تنگ و گشاد می شود و بازهم زبانم لال از سرجایش در می رود ، اما بودنش بهتر از نبودنش است . ( علامت مشخصه ی این کاندوم علامت ورود ممنوع و لطفا خفه شوید درنوک آن است.)
این کاندوم خط قرمز باعث می شود ویروس به شما نزند و شما عمری سرافراز زندگی کنید .به خاطر این کاندوم شما اوج لذت را درک نمی کنید؟ به درک که درک نمی کنید. مگر از جانتان سیر شده اید؟ همان یک ذره لذت کافی است . شما یک جور ارتباط برقرار کنید که نه سیخ بسوزد نه کباب. حرف هاینان را دو پهلو و سه پهلو بزنید و به جای برخی اسامی از سه نقطه در وسط کروشه استفاده کید. مطالبتان را درلفاف بپیچید و با استعاره و کنایه و صنایع بدیع سخن بگویید . مطلقا با عامل اصلی ایدز و پلاسما و مواد ناقل مانند سپاه و قوه ی قضاییه و وزارت اطلاعات و جدیدا شخص رئیس جمهور محترم کاری نداشته باشید . از ما گفتن بود ، تو خواه پند بگیر خواه ملال . امیدوارم درس امروز باعث نجات جان شما خردمندان گردد.